مغایرتهای نظام اسلامی با نظام جمهوری و دموکراسی
سادات چرخی بالاخره قوای اشغالگر آمریکایی و ناتو در کشور عزیز ما با شکست مطلق مواجه شدند و پیمان خروج قوایشان را با امارت اسلامی در محضر جهانیان رسماً امضا کردند و در آن از تشکیل حکومت اسلامی جدید سخن گفته شده است اما حالا در میان مردم، تحلیلگران و کارشناسان روی نظام و حکومت […]
سادات چرخی
بالاخره قوای اشغالگر آمریکایی و ناتو در کشور عزیز ما با شکست مطلق مواجه شدند و پیمان خروج قوایشان را با امارت اسلامی در محضر جهانیان رسماً امضا کردند و در آن از تشکیل حکومت اسلامی جدید سخن گفته شده است اما حالا در میان مردم، تحلیلگران و کارشناسان روی نظام و حکومت آینده بحثهای داغ مطرح شده و آن عده افرادی که طی بیست سال گذشته با اشغالگران همکاری کرده و یوغ نظام دموکراسی غربی را به گردن نهاده بودند و با فروش ارزشهای دینی و ملی معتاد و از دین مبین اسلامی چندان چیز هم نمیدانند، میخواهند در نظام اسلامی جدید، آلودگیهایی را ایجاد نمایند و چیزی را که با اسلام کاملاً مغایرت دارد و با آن در تناقض است، پسوند یا پیشوند دهند تا بدینوسیله بتوانند نظام خالص اسلامی که در نتیجه قربانیهای بیدریغ ملت قهرمان و مجاهدپرور افغانستان در شرف وقوع است، پاکیزگی و پختگی خود را نداشته و با سهم طاغوت آغشته باشد.
لهذا میخواهم در اینجا مغایرتهای نظام اسلامی را با نظام جمهوری و دموکراسی مورد بحث قرار دهم و آن مغایرتها را شمارهوار ارائه نمایم تا مسلمانان برملا بدانند که نظام جمهوری و دموکراسی پدیده سکولاری غربی و نظام اجنبی است که در جامعه اسلامی همچون افغانستان سازگاری ندارد.
اگر پایههای نظام دموکراسی و نظام اسلامی را دقت کنیم میتوانیم تفاوت میان این دو نوع نظام را بهسادگی دریافت کنیم.
درحالیکه پایههای این دو نوع نظام باهم تفاوت زیادی دارند و حتی ضدونقیض یکدیگرند بهطور مثال:
1ـ اساس نظام اسلامی دین است و اساس دین را اعتقاد تعیین مینماید و اساس دموکراسی قرارداد است و قرارداد با اعتقاد زمین تا آسمان تفاوت دارد.
2ـ رابطه نظام اسلامی رابطه عمودی است و رابطه نظام جمهوری و دموکراسی رابطه افقی.
با این معنی که پایه نظام اسلامی را دین شکل میدهد و دین عبارت از رابطه فرد با خالقش یا رابطه انسان با آسمان میباشد که این را رابطه عمودی میگویند و پایه نظام دموکراسی قرارداد است و آنهم میان شهروندان یعنی رابطه انسان با انسان یا دقیقتر رابطه شهروند با شهروند که این را رابطه افقی مینامند.
3- در نظام اسلامی تحکیم قانون خالق بر مخلوق میباشد و در نظامهای دموکراسی و یا جمهوری (مردمسالاری) تحکیم قانون مخلوق بر مخلوق میباشد یعنی حکومت مردم بالای مردم و پارلمان در نظامهای جمهوری یا نظام دموکراسی مرجع تقنن و قانونساز شمرده میشود و قانون ایجاد شده توسط پارلمان نافذ و بالای مردم تطبیق میگردد و در نظام اسلامی مرجع تقنن دین (قرآن، حدیث، اجماع و قیاس) است و بر همه افراد جامعه یکسان قابل اجرا میباشد و شوراها در نظام اسلامی حیثیت مشورتی دارد نه تقنینی.
4- اساس نظام اسلامی دین است و واحد دین مؤمن است و واحد دموکراسی شهروند، دین شهروند نمیشناسد بلکه دین صرف با مؤمن ارتباط دارد و ارتباط دموکراسی با شهروند میباشد، این شهروند خواه مؤمن باشند یا کافر یا هر چه دیگر.
5- دین و دموکراسی دو مفهوم جدا و متباین میباشند و باهم هیچ ربطی ندارند؛ از بزرگترین تفاوتهاى اسلام با دموکراسى آن است که دموکراسى مبنای کار خود را در بهرهگیرى مادى و تمتع قرار داده است، ناگزیر روح استخدام و استثمار در آن دمیده شده است. این روحیه هر راهى را که به سوى هواهاى نفسانى منتهى شود، تجویز مىکند و این عیناً همان استبداد سلطنتى قرنهای گذشته است که امروز در لباس اجتماع مدنى ظاهر شده است؛ شاهدش اینکه ما امروزه نیز شاهد ظلمهاى ملل نیرومند نسبت به ملتهاى ضعیف هستیم و تفاوت امروزه با گذشته آن است که آن شکل فردى سابق به شکل اجتماعى کنونى مبدل شده است، بدون آنکه روح و واقعیت آن تغییرى کرده باشد. سیرت پیامبر اسلام و برنامه آنحضرت صلی الله علیه وسلم در پیروزىها و معاهدهها نشانگر آنست که روش اسلام صددرصد مخالف با این هوسبازىهای دموکراسی است.
6- از دیگر تفاوتهاى نظام اسلامی با سایر نظامهای ساخت بشری، این است که تاریخ نشان مىدهد هیچ اجتماعى خالى از اختلافات طبقاتى نبوده است اما اجتماع اسلامى اجتماعى است که هیچ نوع برترى و مزیتى در بین افراد آن دیده نمىشود و تنها ملاک امتیاز فطرت پاک و قریحه آزاد انسانى است و این همان تقوایى است که الله متعال فرموده: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (حجرات: 13) ترجمه: همانا گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.
لذا در اسلام همه در برابر قانون یکساناند و فاصله طبقاتى وجود ندارد، دلیل این مطلب همان سیرت و روش زندگى رسول اکرم صلی الله علیه وسلم میباشد.
7- تفاوت دیگر میان این دو نوع نظام این است که اجراى قوانین در اجتماع اسلامى وظیفه عمومى است که به عهده همه مردم میباشد. باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر صلی الله علیه وسلم جهان فانی را وداع گفته، امر حکومت به دست خود مسلمین سپرده شده که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش خلافت نیز بوده است، حاکمى را انتخاب کنند که احکام دین را بدون تغییر اجرا کند و در مورد حوادث جزئى و روزمره از راه مشورت با مسلمانان تصمیم بگیرد. دلیل این امر به این آیه شریفه است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21)
8– دولت یا نظام اسلامی مبتنی بر احکام شرعی میباشد که توسط پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم به صورت وحی در جامعه تشریع شده است درحالی که قوانین نظام جمهوری و دموکراسی بر خرد و عقل بشری استوار میباشد.
9– در دولت یا نظام اسلامی اطاعت از حاکمان واجب شرعی شمرده میشود، درحالی که در نظامهای جمهوری دموکراسی کنونی چنین نیست و هیچ رابطهای در آن، بین اطاعت از حاکم و ایمان و عصیان به خدا و دین خدا وجود ندارد.
10- معارضه با رئیس دولت اسلامی بغاوت و نفاق شمرده میشود و مستلزم مجازاتهای شرعی و نیز عقاب اخروی میباشد اما در نظامهای دموکراسی هرگونه معارضه و عصیان تنها مستوجب مجازات دنیوی و قوانین عرفی شمرده میشود و بس.
11– قوانین نظام اسلامی که مبتنی بر کتاب و سنت است علیالاصول جنبه تقدس دارد بنابراین، قوانین نظام اسلامی مشروعیت دینی دارد و از قوانین بشری بیشتر در نفوس مردمان خضوع و تسلیمی ایجاد میکند.
12– چون قوانین نظام اسلامی بر اساس کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم استوار میباشد، جاودانه است و هیچ حرف و حکمی از آن تا پایان دنیا تغییر نمیکند و هرچه در آن است صدق و حق میباشد و باطل به او راه نمییابد و ازلی و ابدی است اما قوانین و نهادهای نظام جمهوری و دموکراسی مبتنی بهنوعی از قوانین اساسی است که همواره در معرض صواب و خطا، حق و باطل، حذف و اضافه و تغییر و تجدیدنظر بنیادی است و شأنی از جاودانگی و ابدیت ندارد و مطلق با خواست واداده صاحبان حاکمیت (مردم) دچار تحول میشود.
13- حاکم در نظام اسلامی از آن حیث که بنا بر موازین شرعی تعیین شده، فرمانبرداران (مردم) تا زمانی که حاکم شرایط تعیینشده را دارد، حق عزل یا تحدید اختیارات و سلطه آن را ندارند، زیرا حاکم از طرف شرع مشروعیت گرفتهاند و مخلوق محال است که آن را نقص کنند، اما حاکم در نظام جمهوری و دموکراسی بهگونهای هستند که مردم به طرق مختلف میتوانند آنان را عزل و یا قدرتشان را محدود کنند.
14– حاکم در نظام اسلامی تا زمانی که واجد شرایط احراز شده و از پیش تعین یافته در شریعت است، دوره حکومتش غیر محدود میباشد و جز با زوال شرایط یا مرگش برکنار نمیگردد اما حاکم در نظام جمهوری و دموکراسی دوره حکومت محدود، موقت و از پیش تعین شده در قانون اساسی یا عرف جامعه دارد و یا در نظامهای استبدادی و غیر دموکراتیک با زور شمشیر رقبا وابسته میباشد.
15– مهمترین دغدغه و وظیفه یک حاکم در نظام اسلامی اجرای شریعت و اطمینان از رضایت خداوند است با وجودی که در جامعه دینی رضایت مردم نیز از تطبیق شریعت شرط میباشد. درحالیکه مهمترین وظیفه و هدف در نظام جمهوری و دموکراسی کسب رضایت مردم از راه تأمین منافع و مصالح عمومی آنان است بدین ترتیب، افکار عمومی مهمترین مشروعیت نظام دموکراسی را شکل میدهد.
16– حاکم در نظام اسلامی به لحاظ ولایت شرعی که دارد از امکانات مالی و مشروعیت وسیعتری نسبت به رئیس نظامهای جمهوری و دموکراسی برخوردار میباشد، حاکم نظام اسلامی حق دارد که تمام وجوهات شرعی از قبیل زکات، خمس، فیء و غیره را دریافت و مطابق تشخیص خود هزینه کند و همین ویژگی، آزادی عمل بیشتری را در زمینههای اقتصاد، دفاع و فرهنگ به حاکمان دولت اسلامی اعطا میکند درحالیکه برای حاکمان نظامهای غیردینی و جمهوری محدودیتهایی وجود دارد که در قانون اساسی و بهطور سالانه در قوانین مصوب مجلس و پارلمان منظور میشود و دولتمردان هرگاه از حدود تعریفشده در بودجه سالانه تجاوز کند، مشروعیت خود را از دست میدهد.
بههرحال تمایزات پیشگفته، مهمترین تفاوتها بین دو نوع نظام اسلامی و جمهوری است و همین تفاوتها نشان میدهد که دولت اسلامی سیماى عمومى منحصربهفرد دارد. نوع خاصى از انواع دولت است که بنا به تعریف، حاکمیت از آن خدا و شریعت است و از این حیث حکومت و حاکمان سهمى از قداست و معنویت دارند که نظامهای غیر اسلامی از چنین ممیزات برخوردار نمیباشند.
بنابراین استدلال نمیتوان از ادیان آسمانی بهطور عام و از دین مبین اسلام بهطور خاص انتظار ایجاد دموکراسی کرد و هیچ دینی آسمانی تا هنوز چنین ادعایی نکرده است، اما میتوان بر اساس دین، حکومت ایجاد کرد و شاهد حکومتهای چند رنگ اسلامی باشیم مثلاً از حکومت پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه وسلم گرفته تا خلافتهای راشده و امارت و دولت.
لهذا ای ملت قهرمان! به عبارت روشنتر بشنوید، اگر خواستار دموکراسی هستید، نه میتوانید اعتقاد دینی را نقطه آغازین قرار دهید و نه میتوانید دونقطه حرکت توأماً داشته باشید، یعنی هم مسلمانی و هم شهروندی. ضربالمثلی که میگویند دوتا هندوانه با یک دست گرفته نمیشود، یا بهعبارتدیگر نظام اسلامی و نظام جمهوری و دموکراسی همچون دنیا و آخرت انباغهای یکدیگر هستند، خرسندی یکی از آنان، دیگری را آشفته میسازد پس از نظامهای بیگانه و غیر اسلامی حذر کنید و بر نظام اسلامی که متضمن سعادت دنیا و آخرت همه ما است، رویبیاورید و آن را با جان و دل بپذیرید.
نظر ولیږئ
ټولې لیدونه : 0د بیاکتنې په تمه : 0خپور شوی : 0