کمپاین ضد نظام اسلامی و مسئولیت علما
فاجعه تنها این نیست که نمونهی بالفعل نظام اسلامی در جهان معاصر ناپیدا است، بلکه فاجعه بزرگتر اینست که اصلا بحث اهمیت و چگونگی نظام اسلامی و سازگاری آن با جهان امروزی، در دایرههای علمی و پژوهشی جامعه پریشان افغانی، کمرنگ شدهاست. اکنون که بیست سال از تجربهی نظام دموکراتیک یا جمهوریِ غرب در کشور […]
فاجعه تنها این نیست که نمونهی بالفعل نظام اسلامی در جهان معاصر ناپیدا است، بلکه فاجعه بزرگتر اینست که اصلا بحث اهمیت و چگونگی نظام اسلامی و سازگاری آن با جهان امروزی، در دایرههای علمی و پژوهشی جامعه پریشان افغانی، کمرنگ شدهاست.
اکنون که بیست سال از تجربهی نظام دموکراتیک یا جمهوریِ غرب در کشور ما گذشته و حقیقت آن با همه نا بهسامانیها و ویرانگریهایش برملا گردیدهاست، اما قشر دینی و مذهبی جامعه ما هنوز آغاز بحثهای سنجیدهی علمی برای چگونگی نظام آیندهی اسلامی افغانستان را لازم ندیدهاند. بلی، امارت اسلامی یا طالبان با شعار و هدف حاکمیت نظام اسلامی، مبارزهی خود در برابر اشغال و نظام دیکتهشدهی غربی را به این مرحله رسانیدهاند، اما این مسئولیت عموم اهل علم کشور است که در برابر جنگ تبلیغاتی و رسانهیی دموکراتان و سیکولاران بایستند و با راهاندازی بحثهای مفید و ارزشمند، نه تنها بر چالشها و آزمونهای سر راه نظام اسلامی بیاندیشند، بلکه جامعه مرعوبشدهی خود را برای استقبال از نظامِ ممثلِ آرمانهای دیرینه ملت آماده بسازند و به نقدها و ایرادهای مخالفان و دینستیزان، جوابهای کافیوشافی ارائه نمایند. بلی، این مسئولیت بزرگ و سترگ عالمان و دانشوران مسلمان ماست.
فرق جامعه افغانی با بسیاری جامعههای اسلامی اینست که کشور و ملت ما صلاحیت بیشتر پذیرفتاری نظام واقعی اسلامی را دارند، اما بالعکس آنچنانیکه علمای دیگر بلاد اسلامی در طول یک قرن اخیر در باب تشریح و توضیح نظام اسلامی خدمات ارزندهی علمی انجام دادهاند و به پرسشهای این زمان پاسخ گفتهاند، علمای ما به این عرصه توجه چندانی نکردهاند. حال اینست که قربانیها و فداکاریهای جانی علما و دانشوران افغانستان در راستای حاکمیت شریعت والای اسلامی بهخصوص درین چهار دههی اخیر، در جهان معاصر بینظیر است.
از همینست که امروز با اینکه نظام دموکرات غربی در افغانستان در باتلاق پراکندگی و از هم گسیختگی قرار دارد، اما بسیاری مردم مسلمان کشور در نتیجهی اوج تبلیغات رسانههای سیکولار و دینبیزار، در بارهی قابل عمل بودنِ نظام واقعی اسلامی، هنوز دچار تردد هستند.
بلی، افغانها بهخوبی پی بردهاند که نظام وارداتی و بیکیفیت جمهوری، نه تنها دردهای روزافزون پیکر خستهی ما را مداوا نمیکند، بلکه نیشهای هولناک آن روحوتن ما را ضعیفتر و نحیفتر میسازد، اما رسانههای سیکولار برای آنها چنان وانمود میسازند گویا بهجز تن دادن به این نظام سیهکار دیگر راه و چارهای ندارند. این کمپاین سیکولاران آنگاه مؤثرتر تمام میشود که علمای دین، بهجای پاسخگویی به آنان، خود را به این و آن مشغول میدارند.
وضعیت را از اینجا قیاس کنید که، بنده چند روز پیش چیزی به حمایت از نظام تئوکراسی نوشتم، مدعایم این بود که تعبیر نظام تئوکراتیک به حاکمیت ملاها یا پیشوایان مذهبی درست نیست. زیرا تئوکراسی در حقیقت عبارت از حاکمیت خداوندی است، نه ملاها. من آنگاه حیرتزده شدم که یکی از برادران مبارز ما در عرصه علموقلم، نظر دادند که تئوکراسی و نظام اسلامی از هم متفاوتاند. زیرا در تئوکراسی یک طبقه مخصوص روحانیون بر مردم حکومت میکنند، اما در نظام اسلامی لازم نیست که حاکم شخص روحانی باشد. او از یک بودن تئوکراسی و نظام اسلامی انکار داشت. متوجه شوید که چطور یک برادر مبارز ما از تبلیغات رسانههای سیکولار متاثر میشود.
سیکولاران نخست تعریف تئوکراسی را با استفاده از بعضی رویدادهای تاریخی در جامعه غربی، که در قرون گذشته رخ داده، مسخ میکنند. آن ها چنان وانمود می سازند گویا در تئوکراسی ملاها و یا پیشوایان مذهبی بنام خدا بر مردم حاکمیت میکنند و یا اینکه تئوکراسی حاکمیت خداوندی نه، بلکه حاکمیت و استبدادگری پیشوایان مذهبی است. سپس آن ها نظام اسلامی را هم به همین دلیل رد می کنند که آن یکنوعی از تئوکراسی است. حال اینست که بلی نظام اسلامی تئوکراسی است، اما معنای تئوکراسی و نظام اسلامی آنچنان نیست که شما بیان می کنید.
باید دانست که تئو (Theo) در زبان یونانی خدا را گفته می شود و کراسی (Cracy) حاکمیت را، پس تئوکراسی (Theocracy) عبارت است از حاکمیت خدا. اما سیکولاران بسیار زیرکانه اصطلاح تئوکراسی را به دشنام و طعنه تبدیل کرده اند. از همین جاست که بسیاری از اهل علم و قلم ما هم از کاربرد این اصطلاح خودداری و حتی انکار میکنند و میگویند ما طرفدار تئوکراسی نیستیم.
شیخ الاسلام مفتی محمد تقی عثمانی در کتابش «اسلام اور جدید سیاسی نظریات» درین مورد می نویسد: «بعضیها بدون اینکه محاسن و معایب تئوکراسی را بدانند، بهگونهی یک شعار میگویند که در اسلام تئوکراسی نیست. حقیقت اینست که قرآن کریم فرمودهاست که «ان الحکم الا لله»”، حالا فکر کنید که هرگاه گفته شود که در اسلام تئوکراسی نیست، معنایش اینست که العیاذبالله در اسلام حاکمیت خدا نیست. این چقدر خطرناک است».
این محض یک نمونهای بود که چطور مسلمانان بهخصوص نسل امروزی ما، با تحریف واقعیتها در مغالطه انداخته میشوند. از مثال فوق می دانیم که نخست تعریف تئوکراسی تحریف میشود و سپس نظام اسلامی هم به اساس همان معنای تحریف شده، تئوکراسی خوانده میشود. اینجاست که نه تنها مخالفین اسلام بر نظام اسلامی ایراد میگیرند که زمینهی حاکمیت ملاها را فراهم میکند، بلکه حامیان نظام اسلامی هم از تئوکراسی خواندن آن انکار میکنند، که گویا تئوکراسی واقعا عبارت از حاکمیت ملاها است.
مفتی تقی عثمانی صاحب ضمن بیان فرق بین اسلام و مسیحیت، مینویسد: «در اسلام، حق حاکمیت به یک طائفه یا گروه خاص دادهنشده، که بنام خدا قدرت را بهدست بگیرد و هرچه بخواهد بکند».
اینجا باید توضیح داد که در نظام واقعی اسلامی اگر یک ملا حاکم میشود وی مطلقالعنان نمیباشد، بلکه امور دولت اسلامی را طبق رهنمودهای خداوند متعال و در چوکات شریعت بهپیش میبرد. وی در حقیقت حیثیت نائب را دارد و از مواخذه و ایراد مستثنی نیست و هر کار را با مشوره انجام می دهد.
به هر کیف، موضوع این مقاله تعریف و تشریح نظام اسلامی نبود، بلکه فراخواندن علما و دانشمندان مسلمان برای مبارزهی منظم و همه جانبه با کمپاین تبلیغاتی سیکولاران در برابر نظام اسلامی، و همچنان تنویر افکار نسل امروزیِ جامعهی پراکندهی ما بود. این مسئولیت بزرگ را نباید نادیده گرفت.
حبیبی سمنگانی
نظر ولیږئ
ټولې لیدونه : 0د بیاکتنې په تمه : 0خپور شوی : 0