محمد داود مهاجر
چند مدت پیش، مصاحبهٔ رادیو آزادی با محترم مفتی سمنگانی و یکی از ارگنشینان سابق را گوش میدادم. ارگنشین مسکین چنین اعتراضی را پیش میکرد: «اینجا حکومت اسلامی است (!)، پولیس ما، اردوی ما، همه در حکومت اسلامی اند. همهٔ مردم مسلمان اند، به خدا و قرآن عقیده دارند».
این جنرال ادارهٔ کابل چنین وانمود میکرد که گویا امارت اسلامی خواهان تشکیل حکومت اسلامی است درحالیکه حکومت کنونی نیز اسلامی است؛ در ذیل آن: مساجد باز است، مردم به مساجد میروند، روزه میگیرند و احکام اسلامی را با آسانی انجام میدهند.
در جواب ایشان باید گفت: اولا، در پرتو آیت کریمهٔ «ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم، یهود و نصاری از شما خوشنود نمیشوند مگر اینکه پیرو آیین آنها باشید»، باید چنین گفت: حکومتی که بهزور تانگ و توپ و با پشتیبانی کامل هواپیماهای غربی و اروپایی، بعد از مقاومت سرسختانه و شهیدشدن صدها نفر، از بنِ آلمان تشکیل شد و سپس بر مردم ما تحمیل گردید – درحالیکه ما آن را نخواسته بودیم – کجا میتواند اسلامی باشد؟!
دوما، ما در کشور خود، یک نظم و نظامی بر مبنای قوانین اسلامی داشتیم. در محکمهها اجرای عدالت میشد؛ امنیتی کمنظیر و بیسابقه را برای ملت خود مهیا ساخته بودیم؛ مدارس و مکاتب را گسترش دادیم. در زمان حاکمیت امارت اسلامی، دزدی و راهزنی گم و کمرنگ شد؛ زنا، لواط و نکاح با مردان، رنگش را از دست داد؛ زنی ضعیف بهتنهایی میتوانست با چیزهای ارزشمندی بدون داشتن کدام واهمهای سفر کند و کسی نهتواند کوچکترین آزاری به او برساند و هزاران نکاتی که این مختصر مجالش را ندارد.
۹۵٪ درصدِ این خاک را حاکمیت نظام اسلامی زیر چتر خود گرفته بود؛ به جنگهای خانمانسوز داخلی و حزبگراییهای طاقتفرسا، نقطهٔ پایان گذاشته بود؛ مگر چندی از باغیان که در گوشهای مانده بودند و آنها نیز در آستانهٔ تسلیم شدن و سر فرودآوردن در برابر شریعت رحمانی بودند؛ که ناگهان سروکلهٔ غول مستکبر از جانب غرب پدید آمد و بهزور، با بهخاکوخون کشیدن این ملت و سیاستبازی با چندی از خائنان، حکومتی را با نام جمهوری و پسوندی اسلامی (!) تشکیل دادند و بر مردم بیدفاع ما تحمیل کردند.
سوما، این اداره، فقط نشر فحشا و فساد، ترویج فرهنگهای هندی و غربی، ازبینبردن حمیت و غیرت دینی در نوجوانان با برگزاری کونسرتها و ایجاد فضای فحشا با اجرای برنامههایی چون ستارهٔ افغان و فعالیت شبکههای تبشیری و تنصیری و هزاران بلای دیگر را در برنامههای کوچک و بزرگ، پنهان و آشکار خود داشتهاند؛ که کاملا با قوانین اسلامی مخالف بوده و از سویی دیگر در حقیقت، آنها تغییردادن کلتور و فرهنگ اسلامی این ملت را هدف قرار دادهاند؛ پس کدام گوشهٔ این اداره را میتوان نام اسلامی گذاشت؟!
پسوند «اسلامی» در این اداره فقط یک ملعبه و یدککشیدن است با نام اسلام؛ تا بتوانند اذهان چندی از سادهفکران را جلب کنند؛ اما در حقیقت بنای این حکومت، بر نابودی نظام اسلامی و فرهنگ اسلامی نهاده شده است.
چهارُما، حجاب یکی از قوانین مهم و شاخص اسلام است؛ اما در ادارهٔ کابل وقتی که زن رییس جمهور در نشستهای عمومی و در معرض دیدگان جهانیان، تا زانوها پا برهنه، زانو بالای زانو نشسته است؛ وقتیکه زنان موجود در پارلمان (خانهٔ ملت) سرهایشان نیمهبرهنه و لباسهای بدنشان دور از کلتور دینی و افغانی است؛ پس چگونه میتوان بهاین اداره، نام اسلامی داد؟! نشر خبرهای آزار جنسی زنان در ارگ، شاید تا هنوز از اذهان خوانندگان بیرون نرفته باشد. ارضای شهوترانی اشغالگران توسط حلقههای مخصوصی که ادارهٔ کابل فراهم کرده بود هیچگاه از یادها نخواهد رفت.
پس این نظام را چطور میتوان اسلامی گفت؟! سود و ربا در بانکهای آن بهعنوان یک اصل است؛ درحالیکه شریعت اسلامی، سود و معاملات ربوی را بزرگترین گناه میپندارد. قانونی که حتی یک اصلش برخلاف دستورات قرآن باشد، کجا میتوان آن را اسلامی گفت! چه برسد که اساسش بر بنیاد دوستی با یهود و نصاری گذاشته شده باشد و شالودهاش بر پایهٔ دموکراسیِ غربی باشد.
پس لازم است تا بعد از بیرون شدن نیروهای خارجی، از نو بسازیم و با هم بسازیم؛ حکومتی بر مبنای ارزشهای ناب اسلامی و فرهنگ غنی آن. ادارهٔ کنونی کابل با تمامی نارساییها، تسلطش فقط بر ارگ است و بس. این چنین ادارهای کجا میتواند حکم براند.
نهایتا، ارمغان و دستآوردها، یا به اصطلاحی دیگر آنچیزی را که دموکراسیِ غربی در کشور ما نهادینه کرده و برای ملت ما بهعنوان تحفه آورده است: نشر فحشا و بیبندوباری، فساد اداری و رشوهگیری، افزایش جرمهای جنایی، ازدیاد قتلهای مرموز، کشت و قچاق بیسابقهٔ مواد مخدر، دوامدادن بر یوغ بردگیِ غربی و هزاران نکات دیگر است که هیچگاه با قرائت اسلامی همخوانی ندارند.